محل تبلیغات شما



در زمانه ای که ما در آن زندگی می کنیم ،همچنان  که کارل مارکس پیش بینی کرده بود نابرابری بی اندازه بیشتر شده است. تنها درآمد یک میلیاردر مکزیکی امروزه مساوی است با کل درآمد ١٧ میلیون هموطن فقیرش!

برودل می نویسد:

سرمایه‌داری ظفر می‌یابد، وقتی با دولت یکی شود؛ وقتی که خود دولت است.

براساس برآوردها، ثروت 17 تن از افرادی که ترامپ برای کابینه خود انتخاب کرده است، بیش از ثروت یک سوم خانوارهای آمریکاست

 

مطابق با گزارش بانک جهانی ٢ میلیارد و ٧۴٠ میلیون انسان در سال با درآمدی زیر خط مطلق فقر امرار معاش می کنند! امروزه  به نقد مارکسیست ها  به این اوضاع و احوال عنان گسیخته می توان بیش از پیش موضوعیت داد.نابرابری های خیره کننده قدرت و ثروت ، جنگ های امپریالیستی ، استثمار فزاینده و سرکوب های روز افزون جهان امروزه همان موضوعاتی هستند که مارکسیسم قریب به دو قرن است روی آن ها کار و تامل می کرده است. 

امروزه به طرزی دردناک می توان  آینده ای را تصور کرد که در آن خرپول ها در شهرک هایی حفاظت شده زندگی خواهند کرد و در مقابل میلیون ها زاغه نشین در آلونک های بو گرفته شان در محاصره برجک های دیده بانی  و سیم خاردار بسر خواهند برد. آینده ای محتملی پیش روی ماست که در آن دولت های مجهز به تسلیحات هسته ای به جهت رقابت بر سر منابع و ثروت به جان هم بیفتند .و این یعنی ممکن است نسل بشر از روی زمین محو گردد .بنابراین تنها کورسوی امید در این اوضاع احوال خوفناک جهانی رجعت به آموزه های برابر خواهانه است.

اگر نیکان که امروزه آه ندارند با ناله سودا کنند

نصیبی معقول و به اندازه می داشتند 

از آن گنج های به یغما بردهی

تنی چند ناز پرورد تنعم

آنک از خوان الوان طبیعت 

همه سهمی به یکسان می بردند.

 


بگذارید بنام انسان زندگی کنیم. بگذارید آنانی که در جست‌وجوی حقیقت طبیعت بودند و هرگز انسان‌های مشابه خود را اعدام نکردند را بیاد بیاوریم. 

ستاره‌شناسان و شیمی‌دان‌ها هرگز زنجیر آهنین بهم نبافتند، هرگز حفره‌ی تاریک زندان نساختند. زمین‌شناسان هرگز ابزاری برای شکنجه و آزار ابداع نکردند. 

 

 

فیلسوفان تئوری‌های حقیقی و حقیقت را با سوزاندن همسایگانشان به مردم ارائه ندادند. آزاداندیشان و دگراندیشان برجسته فقط برای نیکی مردمان و انسان‌ها زیسته‌اند.

 

 


از پائولو فریره Paulo Freire اغلب به عنوان یکی از چهره‌هایی یاد می‌شود که شیوه‌ای انقلابی را در دانش پداگوژی (تعلیم‌ و تربیت) بنیان نهاد. از نظر فریره ستمدیدگان (محرومان و سرکوب‌شدگان اقتصادی-اجتماعی) اگرچه از توان درونی فهم و یادگیری برخوردارند، اما تحت فشار ساختارهای طبقاتی و ستم‌ها و محرومیت‌های محیطی، در شرایط معمول امکان چندانی برای شناخت و پرورش قابلیت‌های خود نمی‌یابند.

از نظر فریره به طور کلی ستمدیده تصویر خود را از خلال‌‌ همان دریچه‌ای می‌نگرد که ستمگر پیش روی او گشوده است و حتی تصویری که ستمگر از او پرداخته است را درونی می‌کند و بدین‌ترتیب به موقعیت‌اش خو می‌کند. 

مفهوم فرهنگ سکوت در مرکز تجزیه و تحلیل فریره از جامعه قرار دارد. در اثر بدیع‌اش به نام آموزش ستمدیدگان» (1968) او به توصیف و تشریح خصلت طبقاتی جامعه‌ می‌پردازد که راه را بر ایجاد یک جامعه برابر، باز و دموکراتیک می‌بندد. 

او باور داشت که رشد آگاهی می‌تواند گامی برای مشارکت در زندگی ی باشد. منظور فریره از مفهوم فرهنگ سکوت» تاکید بر موانع درونی فرآیند یادگیری نزد ستمدیدگان، و بی‌علاقگی آنان به یادگیری است.

فرهنگ سکوت» فرهنگ وابستگی است. مردمان مغلوبِ این فرهنگ، وضعیت خود را خدادادی تصور کرده و خود را تسلیم سرنوشتشان می‌کنند. ستمدیدگان و طبقات تحت ستم قادر به بیان خود و مطالباتشان نیستند، در نتیجه نمی‌توانند در زندگی ی مشارکتی داشته باشند، چه رسد به آنکه از امکان بیان ویژهٔ خود برخوردار گردند. 

در نظر فریره، ساختارهای اجتماعی- اقتصادیِ جامعهٔ طبقاتی مسبب سرکوب ستمدیدگان و ایجاد فرهنگ سکوت» در میان آنان است. فرهنگ سکوت» که خود در ساختارهای اجتماعی- اقتصادی جامعهٔ طبقاتی ریشه دارد، به نوبهٔ خود تاثیرات ساختار‌ها و ماندگاری آن‌ها را تقویت و تشدید می‌کند.

فریره از یک رابطهٔ ضد دیالوگی میان ستمدیدگان و ستمگران سخن می‌گوید. ستمگران (سرکوبگران) مردم را جزو مایملک و دارایی‌های شخصی خود می‌انگارند و مانع از آن می‌شوند که آن‌ها به وضعیت خود آگاه گردند.

تمام این فرآیند از طریق تکثیر مستمر دروغ‌های هدفمند سرکوبگران در رسانه‌های گروهی و مدرسه‌ها محقق می‌گردد؛ دروغ‌هایی که می‌کوشند ستمدیدگان را متقاعد سازند که آن‌ها نادان، کم عقل و تنبل هستند و -از این رو- جایگاهی مادون (فرودست) سرکوبگران دارند.

ترویج طولانی‌مدت چنین دروغ‌هایی این هدف را دنبال می‌کند که ستمدیدگان را به این باور برساند که آن‌ها هیچ‌اند و کاهل و ناتوان‌اند و هیچ ارزش و معنایی ندارند.

تجارب هر روزهٔ خود ستمدیدگان در تماس مستمر با گرسنگی، فلاکت، اضطرار و سرکوب نیز تایید مجدد و مداومی است بر هیچ‌بودگی» آنان.

از نگاه ستمدیده، سرکوبگر یک انسان واقعی و الگویی از یک انسان است. 

از نگاه فریره: بدون تغییر رادیکال آگاهی، تغییر حکومت برای مردم تنها در حکم تعویض زندان خواهد بود.» 


روش هایی وجود دارد که می تواند شما را از تعصب خودتان با خبر کند. اگر عقیده مخالف، شما را عصبانی می کند، نشانه آن است که شما ناخودآگاه می دانید که دلیل مناسبی برای آنچه فکر می کنید، ندارید.

اگر کسی مدعی باشد که دو بعلاوه دو می شود پنج، یا این که ایسلند در خط استوا قرار دارد، شما به جای عصبانی شدن، احساس دلسوزی می کنید، مگر آن که اطلاعات حساب و جغرافی شما آن قدر کم باشد که این حرف ها در افکار شما تزل ایجاد کند.

 

اغلب بحث های بسیار تند آن هایی هستند که طرفین درباره موضوع مورد بحث دلایل کافی ندارند. شکنجه در الاهیات به کار می رود، نه در ریاضیات؛ زیرا ریاضیات با علم سر و کار دارد، اما در الاهیات تنها عقیده وجود دارد

بنابراین هنگامی که پی می برید از تفاوت آرا عصبانی هستید، مراقب باشید؛ احتمالن با بررسی بیشتر درخواهید یافت که برای باورتان دلایل تضمین کننده ای ندارید

" برتراند راسل "


تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

شرکت بازرگانی حمل ونقل بین المللی آتایول